سلام آره درس عاشورا همینه فقط 50سال بعد پیامبر... و من میگم چی شد بعد از فقط چند روز از رحلت پیامبر(ص) ماجرای کوچه بنی هاشم وحضرت زهرا،بچه ی سقط شده،سیلی،شهادت... امایادمون نره توی کربلا باقصد قربت تیر به سوی پسررسول خدا(ص)پرتاب میکردن توی این طبل های توخالی زمانه یه شبه کفرپیشگی اصلا کارسختی نیست!
سلام و رحمت الله سپاسگزارم همه ی این هایی که گفتین درسته و قابل تأمله.
در زمان امام حسین، ابنعبّاس یکطور؛ عبداللهبنجعفر یکطور؛ عبداللهبنزبیر یکطور؛ بزرگان باقیمانده از صحابه و تابعین یکطور. این، در حالى بود که هنگام حرف زدن، همه از دفاع از اسلام میگفتند. اما وقتى نوبت عمل رسید و دیدند که دستگاه یزید، دستگاه خشنى است؛ رحم نمیکند و تصمیم بر شدّت عمل دارد، هرکدام از گوشهاى فرار کردند و امام حسین(ع) را در صحنه تنها گذاشتند. حتى براى اینکه کار خودشان را توجیه کنند، خدمت حسینبنعلى علیهالسّلام آمدند و به آن بزرگوار اصرار کردند که «آقا، شما هم قیام نکنید! به جنگ با یزید نروید!»
آنجا که بزرگان میترسند، آنجا که دشمن چهره بسیار خشنى را از خود نشان میدهد، آنجا که همه احساس میکنند اگر وارد میدان شوند میدان غریبانهاى آنها را در خود خواهد گرفت؛ آنجاست که جوهرها و باطن افراد شناخته میشود.
میتونیم از این برای خیلی از موضوعات حالای مملکتمون استفاده کنیم. نه؟
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام
آره درس عاشورا همینه فقط 50سال بعد پیامبر...
و من میگم چی شد بعد از فقط چند روز از رحلت پیامبر(ص)
ماجرای کوچه بنی هاشم وحضرت زهرا،بچه ی سقط شده،سیلی،شهادت...
امایادمون نره توی کربلا باقصد قربت تیر به سوی پسررسول خدا(ص)پرتاب میکردن
توی این طبل های توخالی زمانه یه شبه کفرپیشگی اصلا کارسختی نیست!
سلام و رحمت الله
سپاسگزارم
همه ی این هایی که گفتین درسته و قابل تأمله.
در زمان امام حسین، ابنعبّاس یکطور؛ عبداللهبنجعفر یکطور؛ عبداللهبنزبیر یکطور؛ بزرگان باقیمانده از صحابه و تابعین یکطور. این، در حالى بود که هنگام حرف زدن، همه از دفاع از اسلام میگفتند. اما وقتى نوبت عمل رسید و دیدند که دستگاه یزید، دستگاه خشنى است؛ رحم نمیکند و تصمیم بر شدّت عمل دارد، هرکدام از گوشهاى فرار کردند و امام حسین(ع) را در صحنه تنها گذاشتند.
حتى براى اینکه کار خودشان را توجیه کنند، خدمت حسینبنعلى علیهالسّلام آمدند و به آن بزرگوار اصرار کردند که «آقا، شما هم قیام نکنید! به جنگ با یزید نروید!»
آنجا که بزرگان میترسند، آنجا که دشمن چهره بسیار خشنى را از خود نشان میدهد، آنجا که همه احساس میکنند اگر وارد میدان شوند میدان غریبانهاى آنها را در خود خواهد گرفت؛ آنجاست که جوهرها و باطن افراد شناخته میشود.
میتونیم از این برای خیلی از موضوعات حالای مملکتمون استفاده کنیم. نه؟